آروهایی که نفرینم شدند

آرزوهایی که تقدیرم شدند

بی تفاوت بر وجودم می شدند

  

هیچ فرقی بین من با او نبود

آرزوها گریبان گیرم شدند

 

لحظه لحظه کار من فریاد بود

آن دعاها همه نفرینم شدند

 

    قطره قطره اشک من با ناز بود

    کاش با نازم تبسم می شدند

 

   دستهایم ساز دلتنگی نواخت

   همگی با ساز آغوشم شدند!!!!