شاید تو بدانی اما فقط شاید !!! كه می خواهم برای تو بهترین بهترین ها را بنویسم اما هنگام نوشتن كلمات همانند غزال های تیز پا می گریزند حركت قلم كند تر از كندترین لاك پشت ها می شود دست هایم مثل شاخه های یخ زده می شوند و می شوند تمام چیزهایی كه نبایند بشوند اما باز هم تلاش می كنم نشوند آن هایی كه دارند می شوند تا شود كه برایت بنویسم شاید تو بدانی اما فقط شاید !!! كه از تو نوشتن چقدر دشوار است ____________ همینجوری دارم ادامه میدم، به امیدی که برگردی دوباره به امید همون روزی که قلبت، جلو دلتنگی من کم بیاره