کاش می شد که شقایق آن دل تار و سیاهش
تا ابد پاک و سپید از همه غم بود،
کاش می شد که اگر روزی مرا سخت فراموش شدی،
یاد آری همان روز که گفتی همه دنیای منی
تا اگر روز دگر بر من و بر تو همه خوبی دو دنیا همه دم ریزد و بارد
اشک از چشم من و تو بنماید همه اسرار جهان را.
تو را به قدر تمام لحظات تنهاییم دوست می دارم،
به شرط آنکه فقط لحظه ای بخواهی بدانی که چقدر تنهایم!
هنگام وصال شاپرک با گل سرخ
ذره ای از عطشم کاسته شد
در دلم بر تو تبسم کردم
و دلم تا ابد از آن تو شد
می دانم که نبودنت در مقایسه با بودنت برایم به گونه ایست
که اگر بودنت با نبودنت بیاید می خواهم هرگز بودنی در کار نباشد
بودنی که با نبودن تو باشد، نابودست!
بمان تا بمانم
و بدان که می مانم تنها زمانی که بمانی و آنگاه که افول کنی من نابود می شوم.......
یاد دارم که در آن روز به دل من
نگه سرد توآتش می زد
و دلم سخت پریشان شده از عالم بود
و به ناگه تب دستان تو یارم به من آرامش داد
هر وقت صحبت می کنی یاد روزایی می افتم که حسرت این روزا رو می کشیدم
حالا که این روزا اومدن من دیگه یادی از اون روزا نمی کنم
می بینی آدما چه قدر بی وفا هستند
فقط زمانی به یاد اون روزا می افتن که این روزا رو ندارن